سئو را میتوان مجموعهای از روشها برای تغییر استراتژیک وب سایتها دانست. این فرآیند به بیان مهمترین عوامل پیوسته صفحه و افزایش اهمیت آن در صفحه نتایج جستجو، میپردازد.
سئو فرآیند سادهای نیست که به راحتی پیادهسازی شود زیرا نیازمند فرهنگ زیاد، دانش پیش زمینهای و صبر است. موتورهای جستجو با تغییر همیشگی الگوریتمهای رتبهبندی خویش غیر قابل پیشبینی هستند؛ بنابراین وظیفه مهندسین سئو بروز نگه داشتن اطلاعات خود در این زمینه است.
سئو سایت یا بهینه سازی سایت یکتا از فعالیت هایی است که بدست سئوکار انجام می شود.
الگوریتم رتبهبندی گوگل دارای بیش از 200 معیار جهت رتبهبندی یک سایت است. از این رو مهندسین سئو میبایست مهمترین این معیارها را جهت پیادهسازی موفق سئو بدانند.
اوایل آغاز سئو
در اوایل سنه 1990 اولین موتورهای جستجو کار خود را ابتدا کردند؛ بعضی از محبوبترین آنها Infoseek،Alta Vista و Yahoo بودند.در آن زمان مردم موتورهای جستجو را به دید یک لیست فهرست شده نگاه میکردند که امثال صفحه زرد، سئو اولیه بر بنیاد حروف الفبا اتمام میشد. در این لیست صفحاتی همچون AAA در بالای این لیست هستی داشتند.
با رشد همیشگی اینترنت موتورهای جستجوی جدیدتری نما میشدند که از الگوریتمهای رتبهبندی پیچیدهتری کاربرد میکردند. این الگوریتمها با معیار تراکم واژه کلیدی ( تعداد دفعاتی که یک کلمه کلیدی یا یک عبارت در یک صفحه کاربرد شده تقسیم بر تعداد همه کلمات صفحه) و برچسبهای شبیه key-words برای درک محتویات وب سایتها استفاده میکردند. به تعقیب این رشد سئوبرای بیشتر دیده شدن سایتها فعالیت خود را آغاز کرد. با توسعه رتبهبندی صفحات توسط موتورهای جستجو، مهندسین سئو به پیگیری پیدا کردن راههایی جهت تاثیرپذیری در رتبه بندی این موتورها چه با به کارگیری روشهایاخلاقی و چه غیر اخلاقی روی آوردند.
یک نوشتار که بدست نیویورک تایمز در نوامبر سنه 1996 چاپ شد درباره توسعهدهندگان وب گفتگو کرد که برای پیمان گرفتن در بالای صفحه نتایج جستجو از روشهای غیر اخلاقی سئو بهرهگیری میکردند. این مقاله توضیح میدهد که چگونه توسعهدهندگان وب به راحتی یک سایت را به به اتفاق کلمات کلیدی ویژه که معمولا در پشت گرافیک سایت مخفی شده است، بارگذاری میکنند که در نتیجه موتورهای جستجو این واژه ها کلیدی را شمارش کرده و رتبه بندی سایت را افزایش میدهند.
همان طور که گفته شد توسط آوردن رتبهبندی بالا برای کلمات کلیدی خاص در اوایل شغل خیلی راحتی نسبت به امروز بوده است. با بکار گیری روشهای غیر اخلاقی در آن موعد قرار دریافت در بالای لیست نتایج جستجو تضمین شده بود. امروزه الگوریتمهای موتورهای جستجو پیچیدهتر شدهاند و خیلی سخت است که مهندسین بهینهسازی بتوانند موتورهای جستجو را دستکاری کنند، البته این بازی موش و گربه بین مهندسین سئو و موتورهای جستجو امروزه نیز هستی دارد و پیوستگی پیدا خواهد کرد.
اهداف سئو چیست ؟
هدف سئو کمک به وب سایتها در توسط آوردن محل بالا در نتایج جستجوی طبیعی و افزایش پیوستگی بین صفحات و کلمات کلیدی وارد شده توسط کاربران است. نمایش دادن بیشترین صفحات مرتبط با پرسوجوی جستجوی وارد شده دارای مزایای زیادی هم برای کاربر و هم برای موتور جستجو است که در آن کاربر بیشترین نتایج مرتبط جستجو شده را پیدا میکند و موتور جستجو قابل اعتماد میشود چرا که الگوریتم آن بیشترین صفحات پیوسته را نشانه میدهد.
بعد از اینکه سئوبرای شفا رتبهبندی سایتها در نتایج جستجوی طبیعی کار خود را شروع کرد، این فرآیند نیازمند فرهنگ و موعد برای پیادهسازی روشهای خود شد. زمان، بزرگترین سرمایهگذاری اولیه برای بهینه شدن سایت و یا یک صفحه است.
بسته به اینکه چگونه واژه ها کلیدی رقابتی در بهینه سازی مورد بهرهگیری پیمان میگیرند، سئو هفتهها یا ماهها طول میکشد تا به نتیجه برسد. اگر چه شدنی است نتایج بهینهسازی جستجو به سرعت دیده نشود ولی در طویل مدت مزایای سئو باعث افزایش رتبهبندی سایت و افزایش بازدیدکنندگان است. برای وب سایتها خیلی مهم است که در صفحه اول نتایج جستجو گوگل به خصوص جزو سه لغایت نتیجه طبیعی اول که 58.4 درصد کلیکها را دربرگیرنده میشود، قرار گیرند.
این جای شگفتی نیست که وب سایتها با محصولات و خدماتی که بفروش میرسانند بر راز رسیدن به رتبه یک نتایج جستجو چشم وهمچشمی کنند. به عنوان نمونه واژه کلیدی رقابتی "بیمه خودکار" 1.5 میلیون جستجوی گوگل را در ماه به خویش گزین کردن میدهد، این بدین معنی است که 3 جایگاه اول 58.4 درصد بازدیدکنندگان و خود جایگاه اول 36.4 درصد بازدیدکنندگان را به خویش اختصاص میدهد. این مسئله برای خیلی از سایتها سودمند است که در بالای نتایج جستجو پیمان گیرند به خصوص آنهایی که با افزایش ترافیک سایت به شمار مشتریانشان اضافه میشود.
یک مطالعه دیگر وب سایت میموس نشان میدهد جستجو کنندگان خیلی همنشین دارند روی پیوندهای طبیعی نتایج جستجو کلیک کنند؛ این مطالعه مشخص میکند 72.3 درصد کاربران گوگل روی پیوندهای طبیعی نتایج جستجو کلیک میکنند و فقط 27.3 درصد کاربران روی پیوندهای لیستهای پرداخت شده کلیک میکنند. این یکی دیگر از دلایلی است که شرکتها تاثیر سئو را دانسته و آماده هستند برای آن موعد و هزینه صرف کنند.
بطور کلی اهداف سئو را می طاقت بصورت ذیل چکیده نمود:
در بازدید وب سایت کارایی بسزایی دارد.
باعث ایجاد برند می شود.
باعث افزایش ترافیک سایت خواهد شد.
باعث شده تارنما در صفحه نتایج موتور جستجو از رتبه بهتری برخوردار شد.
باعث افزایش فروش محصولات خواهد شد.
بهترین افزار برای تبلیغات است.
سئو تو صفحه چیست ؟ (On Page SEO)
سئو داخل صفحه به مهار مستقیم کدها و یا محتویات وب سایت شما اعم از متن، تصویر، پیوند و ... پیوسته میشود؛ به طور کلی هر چیزی که در سایت خویش بارگذاری میکنید مربوط به SEO On Page میشود. این طریق پایه تمام تلاشهای بهینهسازی است زیرا جایی است که شما بیشترین مهار را روی آن دارید. هر نوع تغییری را که شما در محتویات سایت خویش ایجاد مینمایید در نتایج جستجو تاثیر گذار خواهد بود بنابراین خیلی مهم است که طریق SEO On Page بدرستی پیش از روش SEO Off Page سپریدن شود.
سئو بیرون صفحه چیست ؟ (Off Page SEO)
بر خلاف طریق SEO On Page که توسعه وب سایت با مهار مستقیم بالایی سپریدن میشد، روش بهینه سازی بیرون صفحه شامل تمام ارتقاهایی است که در خارج از وب سایت شما اتمام میشود؛ این دربرگیرنده تمام چیزهایی است که میتواند در توسط آوردن رتبهبندی بالای سایت شما کمک کند. SEO Off Page در درجه اول در توسط آوردن پیوند دهندگان (پیوندهایی که از سایتهای دیگر به سایت شما اشاره میکنند) متمرکز میشود سپس با به کارگیری روشهایی که در بیرون از وب سایت اتمام میشود به بهینهسازی موتور جستجو میپردازد.
SEO Off Page یک فرآیند نامحدود است که توسط مهندسین سئو در جهت توسط آوردن پیوند دهندگان، اداره میشود.
سئو کلاه - سفید چیست ؟ (White Hat)
در واژگان فنی این حوزه، سئو کلاه – سفید به مجموعه تکنیکها، روشها و استراتژیهای که از قوانین و راهنماییهای موتورهای جستجو تبعیت میکنند، اشاره دارد. که این به معنی فریب یا دستکاری موتورهای جستجو و یا کاربران به هیچ وجه نیست. این همچنین به سئو اخلاقی نیز یاد میشود زیرا دلیل آن این است که یا اجرای بلند مدت داشته و یا از دستورالعملها و سیاستهای صحیح جهت بدست آوردن رتبههای بالا در نتایج موتورهای جستجو بهرهگیری میکند.
سئو کلاه - سیاه چیست ؟ (Black Hat)
به عبارتی دیگر اصطلاح سئو کلاه – سیاه اشاره به مجموعهای از دستورات دارد که به هدف فریب، بازی و دستکاری الگوریتمهای موتورهای جستجو با قصد توسط آوردن رتبهبندی بالا، بکار میرود. این مهم است که بدانید این روشها غیر اخلاقی بوده و توسط هیچ موتور جستجویی تایید نمیشود و بکارگیری این روشها خطر خارج شدن از لیست پایگاه داده را برای همیشه در بر دارد.
انجام تاکتیکهای سئو کلاه – سیاه ممکن است که مایه افزایش رشد ناگهانی در نتایج جستجو شود ولی میتواند منجر به پرداخت جریمه و یا حذف کامل از فهرست پایگاه داده موتور جستجو شود.
مقالات در مقوله بهینه سازی موتور جستجو
در زیر به برخی از مقالات در گویه بهینه سازی موتور جستجو اشاره شده است:
پژوهشی در راهبرد های بهینه سازی موتور جستجو برای گسترش وب سایت های بزرگ
در این تحقیق پژوهشگر معتقد است که هنگامی که پیاده سازی تارنما به سرانجام می رسد مشکلی که خیلی از کمپانی ها با آن روبرو هستند این مسئله است که نمی دانند که چگونه وب سایت خویش را در اینترنت معرفی نماید که بهترین طریق برای شناسایی تارنما بهنیه سازی موتور جستجو است. در این تحقیق بر پای بست، 77 معیاری که از منابع مختلف و موتورهای جستجو رسیدگی نموده است استراتژهای بهینه سازی برای گسترش تارنما را بصورت ذیل شناسایی می نماید:
بهبود ساختار سایت
استراتژی واژه ها کلیدی
استراتژی URL
بهینه سازی کد
پردازش کردن متن
بهینه سازی لینک های ورودی
استراتژی نام پهنه و هاست
آنالیز تکنیک های بهینه سازی موتور جستجو
این تحقیق استراتژی بهینه سازی شرکت های گوگل و مایکروسافت را رسیدگی و روشنگری داده است و موردی که جهت مطالعه و آنالیز پیمان دیتا است، استراتژی های مربوط به شرکت مایکروسافت است. مهمترین معیارها برای بهینه سازی موتور جستجو از عقیده محقق عبارتند از:
اضافه کردن Allow یا DisAllow به نقشه سایت
اضافه کردن URL به نقشه سایت
اضافه کردن نقشه سایت به robots.txt
استفاده از ابزارهای آنالیز جهت crawl
بهینه سازی موتور جستجو جهت افزایش شفا دید وب سایت
در این تحقیق محققین عواملی که در افزایش رتبه سایت تاثیر دارند را به 3 سه بخش تقسیم بندی می کنند:
شرکت های دارنده موتور جستجو: جستجوکنندگان در صفحات موتورهای جستجو یک پرس و جو را اجرا می کنند سپس نتیجه آن در صفحه نتایج موتور جستجو نمایش داده می شود.
وب مسترها و کمپانی های بهینه سازی موتور جستجو: کمپانی هایی که با به کارگیری یکسری آلت و مهارت ها کوشش می کنند رتبه تارنما ها را در صفحه نتایج موتور جستجو افزایش دهند
جستجو کنندگان در موتورهای جستجو: افرادی هستند که در موتورهای جستجو بدنبال یافتن اطلاعات باره نظرشان هستند.
محققین معتقد هستند افرادی که فعالیت بهینه سازی را سپریدن می دهند می بایست از واپسین دگرگونی ها الگوریتم ها ی موتورهای جستجو آگاه باشند و عواملی که مایه می شود ترافیک سایت افزایش پیدا نماید را بخوبی بشناسند و وانگهی از کلماتی که کاربران نهایی بدنبال آن می گردند نیز آگاهی داشته باشند و بعبارتی سایر می بایست اطلاعات خویش را در سه دسته بندی بالا همش بروز نگه دارند.
وارن بافت، با ثروتی 62 میلیارد دلاری، یکی از پولدارترین مردان جهان است. او رازهای پولدار شدن بسیاری دارد که در مجلات و کتابهای مختلف به آنها اشاره کرده است. در ادامه 10 راه پولدار شدن را از زبان این سرمایهدار میشنویم.
تا چند سال پیش که جف بزوس و یا بیل گیتس پولدارترین اشخاص جهان نبودند، وارن بافت با ثروت 62 میلیارد دلاری خود پولدارترین مرد جهان بود؛ زمانی که او در سال 1962 سهام شرکت Berkshire Hathaway را به قیمت 7.5 دلار در هر سهم خرید. امروز که وارن بافت 78 سال دارد، شرکت Berkshire Hathaway از شرکت های کلاس A بازار بوده و هر سهم ممتاز آن حدود 119 هزار دلار قیمت دارد. او موفقیت های خود را با استراتژیهای مناسب و مخصوص به خود بدست آورده است. در اینجا 10 راز پولدار شدن را از زبان وارن بافت میخوانیم.
1. با سود خود سرمایه گذاری کنید
هنگامی که برای اولین بار در بورس سودی را بدست میآورید، قطعا وسوسه میشوید که آن را همان موقع خرج کنید. نه! بهترین کار سرمایه گذاری مجدد این پول در بورس است. او این درس را در دبیرستان یاد گرفت! وارن بافت زمانی که یک بچه دبیرستانی بود، یک ماشین پین بال را خرید و در یک آرایشگاه قرار داد. با پولی که از این راه بدست آورد به مرور 8 ماشین پین بال دیگر خرید و در 8 آرایشگاه قرار داد. او در سنین بالاتر، هنگامی که سهام خود را میفروخت، از پول آنها برای سرمایه گذاری در یک کسب و کار دیگر استفاده میکرد. او در سن 26 سالگی 174 هزار دلار پول داشت. این مقدار معادل 1.4 میلیون دلار در زمان حال است! حتی یک مبلغ کوچک میتواند به مرور تبدیل به یک ثروت بزرگ شود.
2. به متفاوت بودن تمایل داشته باشید
تصمیمات خود را بر اساس آنچه دیگران از شما انتظار دارند نگیرید. هنگامی که وارن بافت شروع به مدیریت 100 هزار دلار خود در سال 1956 کرد، در بین سرمایه داران یک انسان عجیب و غریب به شمار میرفت. او در وال استریت کار نمیکرد، محل کار او محل زندگی خانواده اش، یعنی اوماها بود. او در مورد مکان سرمایه گذاری خود به هیچ کس سخنی نمیگفت. مردم میگفتند که او شکست خورده که جای پول هایش را به کسی نمیگوید. اما بعد از 14 سال پول او 100 میلیون دلار ارزش داشت.
به جای پیروی از جمعیت، او به دنبال سرمایه گذاری های نامرغوب بود و به طور کلی طرفدار ضعیفان بازار بود. به قول وارن بافت شما باید با استانداردی که درون خود تعریف میکنید خود را بسنجنید نه استانداردی که دنیا برای شما تعیین میکند.
3. انگشت خود را مک نزنید!
قبل از این که هر گونه تصمیمی بگیرید، در مورد موقعیت خود و تصمیم خود اطلاعات کاملی بدست آورید و از دوستان و آشنایان خود در مورد تمام موضوعات مشورت بخواهید. هر گونه تصمیم عجلهای و یا مشورت نکردن همانند این است که انگشت شصت خود را مک بزنید. وارن بافت میگوید زمانی که او قصد خرید کسب و کاری را داشته باشد، ابتدا منتظر است که طرف مقابل سرنخهایی از قیمت به او بدهد.
4. قبل از شروع، بیاموزید
اهرم چانه زنی شما همیشه قبل از شروع معامله قوی تر است. وارن بافت این را زمانی متوجه شد که بچه بود. زمانی که پدر بزرگ او، ارنست، او و دوستش را مامور یافتن یک حشره در بقالی اش کرد. وارن و دوستش 5 ساعت وقت صرف کردند و سپس با دستان یخ زده به پدربزرگش مراجعه کردند. ارنست فقط 90 سنت به هردوی آن ها داد. وارن از کاری که کرده بود وحشت زده شد؛ چرا که در کمتر از یک ساعت میتوانست این مقدار پول را به جیب بزند. وارن بافت گفته که حتی با دوستان و آشنایان خود قبل از انجام هر کاری، قرار داد بسته و در مورد جزئیات به توافق برسید.
با استقامت و ابتکار، شما میتوانید در برابر یک رقیب قویتر برنده شوید
5. هزینههای کوچک را مدیریت کنید
وارن بافت معمولا در شرکتهایی سرمایه گذاری میکرد که مدیران آن روی هزینههای کوچک هم حساس بود. در یکی از شرکتهایی که او سرمایه گذاری میکرد، مدیر شرکت حتی ورقههای دستمال کاغذی را هم میشمارد که کلا سرش نرود (در حالی که رفته بود!). به گفته وارن بافت، نظارت بر هزینهها میتواند سود شما را افزایش قابل توجهی بدهد.
6. قرض نگیرید!
زندگی در کارتهای اعتباری و وامهای مختلف شما را پولدار نمیکند. وارن بافت هیچ گاه مبالغ هنگفت وام نگرفت، چه برای خرید مسکن، چه برای سرمایه گذاری. او در مورد کسانی که با قرض گرفتن میخواستند پولدار شوند، سخنان زیادی گفته و مثالهای زنده زیادی از شکست آنها آورده است. در این موارد، او دو پیشنهاد داشت؛ یکی مذاکره کردن با طلبکاران و دیگری یک سرمایه گذاری معقول با پول بدست آمده است.
7. ماندگار باشید
با استقامت و ابتکار، شما میتوانید در برابر یک رقیب قویتر برنده شوید. وارن بافت در سال 1983 سهام شرکتی را به نام Nebraska Furniture Mart خرید، چرا که او شیوه مدیریتی صاحب این کسب و کار یعنی Rose Blumkin را دوست داشت. او یک مهاجر روسی بود که لباس فروشی کوچک خود را به بزرگترین
ژوهش های متعددی درباره تاثیرات منفی استفاده از شیوه هایی مانند آرایش، عمل های زیبایی و ... به منظور افزایش زیبایی ظاهری انجام شده است، که همه ما کم و بیش از نتایج آنها آگاهیم.
در این مطلب می خواهیم به بررسی تاثیر مثبت استفاده از عوامل تأثیرگذار بر زیبایی بر سلامت روان بپردازیم و روی دیگر سکه را نیز ببینیم. عوامل متعددی می توانند در زیبایی ظاهری افراد تأثیر بگذارند که در این بخش به مهمترین آنها اشاره می کنیم.
مو
نتایج پژوهش های متعدد نشان داده است که کم شدن و فقدان مو باعث کاهش احساس رضایت و بهزیستی و اعتماد به نفس می شود. کاهش تمام یا بخشی از موها که گاهی نشانه سرطان یا بیماری های دیگر است این پیام را می رساند که فرد بیمار است یا در شرایط جسمی و روحی نامطلوبی به سر می برد. از دست دادن مژه و ابرو که پوشاندن آن به مراتب دشوارتر است می تواند برای فرد دردناکتر باشد.
البته این خود مو نیست که مسئله ساز است بلکه نقش فقدان آن در ایجاد خود پنداره بدنی نامطلوب باعث ایجاد ناراحتی در افراد می شود. از نظر تاریخی مو همیشه نشانه ثروت و پایگاه اجتماعی بوده است. رنگ، فر، اکستنشن (افزودن مو) نشانه میزان پولی است که فرد می تواند برای آن هزینه کند. مو می تواند راحت ترین گزینه برای ایجاد تغییر در چهره نیز باشد. با تغییر حالت و رنگ مو می توان نشانه های میانسالی را پنهان کرد.
آرایش
آرایش چه با هدف استتار و چه زیبایی، قرن هاست که توسط هر دو جنس استفاده می شود. روان شناسی آرایش بر فواید آن و نقش آن در ایجاد اعتماد به نفس و بهبود وضعیت عاطفی و بهزیستی تاکید دارد. عمل آرایش کردن که به طور فیزیکی با افزودن مواد رنگی و هنر تزیین صورت می گیرد می تواند باعث ایجاد احساسات خوشایند و لذت شود. تحقیقات روان شناسی به نام «کوریچی» در سال 2008 نشان می دهد که آرایش با دو هدف صورت می گیرد: استتار یا پوشاندن عیب ها و یا آرایش به منظور زیباتر شدن.
در مورد کسانی که از فونداسیون و کرم های پوشاننده آرایشی استفاده می کنند اضطراب بیشتری گزارش شده است اما کسانی که از مواد دیگر آرایشی برای زیباتر کردن خود استفاده می کنند عزت نفس، خودپنداره مثبت و تأثیرگذاری بیشتری داشته اند. آرایش در دختران نوجوان یک نوع تشریفات است و نقش مهمی در زندگی آنها ایفا می کند چرا که آنها به این وسیله از کودکی خود متمایز می شوند. این نوع آرایش شکلی نمادین دارد و گاهی شبیه سازی بزرگسالی است و نقش مهمی در شکل گیری و ساختار هویت خود دارد.
عمل آرایش کردن می تواند باعث ایجاد احساسات خوشایند و لذت شود
لباس
حتی اگر کسی آرایش نداشته باشد یا از زیور آلات استفاده نکند، لباس هایش نقش مهمی در زندگی او بازی می کنند. «توماس کارلایل» نظریه پرداز لباس معتقد است که لباس در نشان دادن جامعه و فرهنگ نقش بسزایی دارد. کارلایل لباس را به عرصه علم وارد کرد. در نظریه او نقش لباس در عرصه فرهنگ و تجربیات انسانی مهم و قابل توجه است و نشانه سنت، ارزش ها، ایدئولوژی و حتی جایگاه هیجانی افراد است. لباس بخش مهمی از زندگی روزمره ما است و نقش مهمی در تولید لذت و سرخوشی و سعادت و حتی نشان دان اخلاقیات ما دارد. جمله معروف «کینان» در مورد لباس «ما در لباس هایمان زندگی می کنیم» بیانگر اهمیت آن است .
تزیینات بدنی
تزئینات بدنی شامل تاتو، گوشواره و انواع پیرسینگ می شود. در گذشته روان شناسی بیشتر به آثار مخرب این نوع تزئینات و آسیب شناسی آن می پرداخت اما امروزه مواردی از تأثیر مثبت آن بر تجربه های خوشایند و ایجاد بهزیستی نیز گزارش شده است. تاتو ابتدایی ترین و باستانی ترین هنر تزئینی بدن است و در تمام اقوام و فرهنگ ها پیشینه ای طولانی دارد. هزاران سال است که مردم از تزیین پوست برای زیبایی بهره می گیرند. کلمه تاتو از زبان تاهیتی به معنی سوراخ سوراخ شدن گرفته شده است و سالیان سال است که بشر از آن به منظور بیان هیجانات مثبت استفاده کرده است. مانند نشان دادن شجاعت در جنگ، رتبه در گروه، سن و وضعیت تأهل. انواع مختلف تاتو امروزه رواج فراوانی پیدا کرده است. تاتوی آماتور به اشکال ساده ای مانند قلب و گل گفته می شود.
انواع دیگری از تاتو، مانند تاتوی فرهنگی که الگوی خاصی از عناصر فرهنگی فرد را به نمایش می گذارد، تاتوی آرایشی که گاهی اجزای صورت مانند ابرو و لب را تغییر می دهد و تاتوی پزشکی که برای از بین بردن یا همرنگ کردن آثار جراحت به کار می رود نیز وجود دارد. تاتو می تواند وسیله ای برای بیان هویت فردی، عقاید و باورها یا وابستگی به گروه اجتماعی خاص باشد. ما در اینجا به اثرات مثبت تزییات بدنی پرداختیم و توصیه می شود که خواننده در مورد عواقب منفی آن مانند ایجاد عفونت و بیماری هشیار باشد. پاک کردن تاتو که امروزه مرسوم است نیز می تواند دردناک بوده و باعث عواقب ناخوشایند شود.
جراحی زیبایی
امروزه آمار جراحی های زیبایی چند برابر شده است. برای مثال 30 درصد از دانشجویان حداقل یک عمل زیبایی داشته اند. 33 درصد اعضای خانواده ای داشته اند که عمل جراحی زیبایی داشته است و 60 درصد کسی را می شناسند که جراحی زیبایی انجام داده است. انگیزه جراحی های زیبایی گاهی نقص و ناهمگونی اعضا است ولی در موارد بسیاری نقص و بدشکلی وجود ندارد و اعمال زیبایی به دلایل روانی صورت می گیرد. در مورد تأثیر مخرب جراحی های زیبایی بر وضعیت مالی و سلامت افراد در گذشته پژوهش های بسیاری صورت گرفته، بنابراین ما در اینجا به اثرات مثبت آن در شکل گیری تصویر مثبت از خود می پردازیم. اعمال جراحی زیبایی که به رضایت فرد منجر می شوند نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی ایفا می کنند. رضایت از نتیجه عمل در افراد مختلف متفاوت است.
پژوهش ها نشان می دهد که کسانی که شکل یک عضو را تغییر داده اند (مثل جراحی بینی)، رضایت بیشتری از کسانی دارند که بخشی از چهره را دستکاری می کنند (مانند کشیدن پوست). طبیعی است که هر چه فرد نگاه واقع بینانه تری به عمل زیبایی داشته باشد و انتظارات معقول تری از نتایج این عمل داشته باشد پس از آن رضایت بیشتری کسب می کند.
مسافرت: به مکان هایی سفر کنید که دیدنشان به وجدتان می آورد و در حین مسافرت با افراد کاملا غریبه معاشرت کنید. سفر همیشه درس های تازه می آموزد حتی اگر همواره مسیری همیشگی را تکرار کنید. اما این کار را نکنید. گاهی تنها کافیست چندین کیلومتر از مسیر همیشگی دور شوید و این کار چیزهایی در مورد خودتان به شما بیاموزد که باعث تغییر زندگیتان شود. پس یادتان باشد. اگر به دنبال خود شناسی هستید، سفر کنید. پشیمان نخواهید شد.
تماشای فیلم: شاید منتظر رسیدن تعطیلات آخر هفته اید. شاید برنامه تان اینست که در خانه دوستی دور هم جمع شوید، با یک ظرف بزرگ ذرت بو داده و اسنک ها و تنقلات دیگر به تماشای فیلم مورد علاقه تان بنشینید. از این کار صرف نظر کنید. یک بلیط سینما بخرید، خوردنی های مورد علاقه تان را تهیه کنید و سعی کنید به تنهایی از تماشای فیلم لذت ببرید. تماشای فیلم بدون همراه به شما کمک می کند نکات اصلی فیلم را بهتر بفهمید. علاوه بر آن فیلم دیدن بدون کسی که با سوال پرسیدن، خمیازه کشیدن و یا انتقاد بی منطق تمرکزتان را به هم بزند می تواند برایتان جالب باشد.
وعده های کوچک غذا: ممکن است از آن دسته آدم هایی باشید که به محض رخ دادن یک اتفاق خوب در زندگیتان، دوستانتان را به وعده ای غذا مهمان می کنید. گاهی فقط خودتان را مهمان کنید. عشق به خودتان بهترین دلیل است و نیازی به رخ دادن یک اتفاق خارق العاده نیست. چندان وقتتان را نخواهد گرفت و تمام چیزی که لازم است بفهمید اینست که چه انسان منحصر به فردی هستید و اینکه لازم است هوای خودتان را بیشتر داشته باشید.
خیره شدن به ستاره ها: اگر تجربه این کار را ندارید زود تر امتحانش کنید. ممکن است انسانی به شدت اجتماعی باشید و یا میل داشته باشید همیشه وقتتان را در مهمانی ها بگذرانید اما نمی توانید انکار کنید همه ما میلی همیشگی به صلح و آرامش داریم. دنیای ما از تعداد بیشماری ستاره و کهکشان تشکیل شده است و لازم است هر انسانی این موضوع را درک کند که چه بخش کوچکی از این جهان است و برای درک این موضوع تنهایی عنصری لازم و ضروریست.
همیشه وقت هایی را به تنهایی اختصاص دهید
پیاده روی: پیاده روی در ساحل، راه رفتن با پای برهنه روی چمن ها یا پیمودن مسافتی در یک روز خنک تابستانی، به شما این احساس را می دهد که دوباره به دوران کودکیتان برگشته اید و رسیدن به این احساس نوستالژیک بسیار ارزشمند است. پس دفتر خاطرات را ورق بزنید و به روزهای خوش گذشته برگردید، این پیاده روی های یک نفره نه تنها روحیه تان را عوض می کند بلکه انرژی شما را نیز افزایش می دهد.
زیر آواز زدن: چه اهمیتی دارد که شما یک خواننده مادرزاد نیستید و یا حتی صدای گوش خراشی دارید؟ فقط این مهم است که از آواز خواندن لذت می برید. در زمان تنهایی از هر فرصتی برای خواندن ترانه های مورد علاقه تان استفاده کنید و سراغ آهنگ هایی بروید که بیشتر حس هم ذات پنداریتان را قلقلک می دهد. زدن زیر آواز در هنگام استحمام هم ایده خوبیست اما خود را تنها محدود به حمام نکنید.
رانندگی های طولانی: به جاهایی سفر کنید که برایتان دلپسند است یا به مناطقی که دوست دارید برای خودتان کشفش کنید. در هنگام رانندگی صدای موسیقی را بلند کنید و شیشه ها را پائین بیاورید. اگر باران می بارد با سرعت کم برانید و به صدای برخورد دانه های باران با سطح خیابان گوش کنید. یادتان باشد حتی با دوچرخه و یا اسکوتر هم می توانید تجربه های مشابهی برای خودتان بسازید.
این ها فهرستی بود از کارهایی که ممکن است به تنهایی از انجامشان لذت ببرید. شما فقط یک بار فرصت زندگی کردن دارید پس تا جای ممکن از آن لذت ببرید. همیشه وقت هایی را به تنهایی اختصاص دهید و مطمئن باشید که اگر در نهایت منجر به علاقه بیشتر به خودتان نشود لااقل باعث می شود خودتان را بهتر بشناسید. مصاحبت و همراهی چیزیست که همه ما به دنبال آن هستیم اما تنها با وقت گذراندن با خودتان است که می توانید شخصیتتان را تقویت کنید. این کارها را امتحان کنید و نتیجه را مشاهده نمائید و به یاد داشته باشید در هنگام انجام فعالیت ها از تلفن همراه یا تبلت دوری کنید چرا که باعث عدم تمرکزتان می شود.
بهینه سازی وردپرس
ممکن است در هفته های اولی که سایت شما راه اندازی می شود متوجه مشکلی نشوید اما بس است چند وقت بگذرد و سایت شما بازدید کننده پیدا کند. آن هنگام بازپسین مصرف منابع شروع می شود ٬ و هر چقدر هم خدمات مدیریت سایت وردپرس که هاستینگ شما قدرت فوقانی داشته باشد ٬ بهینه نبودن مصرف منابع در وردپرس می تواند سایت شما را برای چند ساعت از پیشه بیاندازد. یا مایه این شود ارائه کننده هاستینگ شما را بیرون فرستادن،برکنار کردن نماید.
با انگیزه ماندن، آن هم وقتی باید با چالشهای زندگی مواجه شوید، کار بسیار مشکلی است. در ادامه با ما همراه باشید تا 50 جمله انگیزشی را بیان کنیم که برای انجام هر کاری به شما انگیزه می دهد.
50 جملهی انگیزه بخشی که شما را برای انجام هر کاری مصمم می کند
اگر می خواهید کاری را به عادت خود تبدیل کنید یا کسب و کار جدیدی راه بیندازید، سادهترین کار این است مدام آنها را به تأخیر بیندازید و از انجام این کارها اجتناب کنید.
من می توانم هر کاری انجام دهم
این یک جملهی تلقینی بسیار ساده است و گفتن آن معجزه می کند. وقتی این جمله را با خود تکرار کنید، باورتان می شود قادر به انجام هر کاری هستید.
به این خاطر می توانم این کار را انجام دهم
به جای اینکه به دنبال دلایلی برای انجام ندادن کاری باشید، به دنبال عللی بگردید که می توانید آن کار را انجام دهید.
من لیاقت زیادی دارم
شما لایق بهترین زندگی هستید. زندگیِ بهتر می تواند کار بهتر، بدن سالمتر یا درآمد بیشتر باشد. پس برای به دست آوردن چیزهایی که لایق تان هست، بیشتر تلاش کنید.
هیچ وقت دیر نیست
بدون توجه به این که چه سنی دارید یا چه فرصتهایی را از دست دادهاید، هیچ وقت برای شروع دوباره و قدم گذاشتن در مسیر جدید دیر نیست.
همیشه چالشی در سر راه است
در زندگی هر کاری انجام دهید، همیشه چالشی سر راهتان خواهد بود. نباید بگذارید این چالشها زندگیتان را خراب کنند.
هیچ زمانی ایده آل نیست
اگر منتظر وقتی مناسب نشستهاید، باید همین حالا آن را فراموش کنید. چنین لحظهای اصلاً وجود ندارد.
هیچ نقشهی کاملی وجود ندارد
همیشه در برنامهی شما که فکر می کنید بدون عیب است، نواقصی وجود دارد. این مسئله درمورد تمام نقشهها صادق است.
هر کسی از یک جایی شروع می کند
هیچ انسانی موفق و سرشناس به دنیا نمیآید. هر فرد موفقی از یک جایی شروع کرده و در بیشتر مواقع هم از صفر آغاز کرده است.
در هر لحظه یک گام به جلو برمی دارم
هیچ وقت سعی نکنید در یک لحظه چند کار را با هم انجام دهید. گامهای کوتاه بردارید تا به نتایج بزرگ برسید.
همه چیز بهتر خواهد شد
شاید در اول کار همه چیز سخت باشد، اما به مرور زمان آسانتر خواهد شد.
شکست دائمی نیست
اگر شکست خوردید ناامید نشوید و آن را یک اتفاق خوب تلقی کنید؛ زیرا بیشتر افراد موفق بعد از اینکه چند بار شکست خوردند، به موفقیت رسیدهاند.
هر اشتباه یک فرصت جدید برای یادگیری است
اگر دچار اشتباه شدید، مسلماً بعد از آن همه چیز بهتر خواهد شد.
تمام تمرکزتان را روی امروز بگذارید
اتفاقات دیروز را از یاد ببرید. امروز اهمیت دارد.
اگر آسان بود همه انجامش می دادند
مطمئن باشید هیچ چیز ارزشمندی به آسانی به دست نمی آید.
"یک روز بالاخره انجامش می دهم" همین امروز است
اگر از جمله افرادی هستید که از جملهی "یک روز انجامش می دهم" خیلی استفاده می کنید، امروز را همان روز بدانید.
افکار منفی هیچ کمکی به من نمی کنند
افکار منفی تنها فکر هستند و نباید آنها را چیز بیشتری بدانید.
من کارهای سختتر هم انجام دادهام
به زمانی فکر کنید که برخلاف انتظار قبلی توانستید به موفقیت برسید.
بدون تلاش هیچ چیز ارزشمندی به دست نمیآید
هیچ چیز با ارزشی در زندگی به دست نمیآورید، مگر این که برای آن سخت کار کنید.
اقدام کردن بهتر از پشیمانی برای اقدام نکردن است
گرفتن تصمیم اشتباه بسیار بهتر از این است که هیچ کاری انجام ندهید.
من به دنبال اجازهی کسی نیستم
اگر دیگران فکر می کنند شما دیوانه هستید، خوب اجازه دهید این طور فکر کنند.
هیچ راهی برای شکست خوردن وجود ندارد
هیچ کسی نمی تواند شما را متهم کند. اگر در زندگی خود هیچ کاری انجام ندهید، آن وقت می توانید بگویید شکست نمی خورم.
من می توانم سرنوشتم را در دست بگیرم
شما می توانید تصمیم بگیرید تبدیل به چه انسانی شوید.
سفر ما را به هم نزدیک تر می کند
خیلی از ما درگیر کاریم و زندگی روزمره در خود غرقمان کرده. بیشتر پدر و مادرها ساعتهای زیادی از روز را بیرون خانه میگذرانند و فرزندان هم یا درگیر دوستانشان هستند یا درگیر فضای مجازی و وقت کمی از روز را با خانواده سپری میکنند. به عقیده بسیاری از روانشناسان ، سفر فرصت بیشتری را برای حرف زدن و با هم بودن در اختیارمان میگذارد. وقتی سفر میرویم، با هم مشارکت میکنیم و همین به روابطمان کمک میکند و باعث می شود به هم نزدیکتر شویم.
سفر از نگرانیها دورمان میکند
محققان دانشگاه واشنگتن که در مورد ویژگیهای ازدواجهای سالم تحقیق کردهاند، میگویند: عده زیادی به دلیل فشار کاری یا مسئولیتهای خانوادگی به اندازه کافی برای خودشان وقت ندارند، همین فشار و نداشتن زمان برای خود هم باعث به وجود آمدن اختلافهایی میشود. این محققان معتقدند سفر به شما این فرصت را میدهد که وقفهای هرچند کوتاه در زندگی به وجود آورید، برای خودتان هم وقت داشته باشید و روابط صمیمانهتری با هم ایجاد کنید. این محققان میگویند در سفر مردم آرامترند، کمتر نگران زندگی روزمرهشان هستند و خلق و خوی بهتری دارند. سفر و دوری از نگرانیهای روزمره باعث آزاد شدن اکسیتوسین یا هورمون پیوند میشود و این به زندگی زناشویی کمک میکند.
بیشتر بخوانید: 5 توصیه برای سفر با کودکان
تجربیات جدید سفر، به زندگی کمک میکند
درست است که تعطیلات نمیتواند مشکلات جدی را حل کند ولی قرار گرفتن در محیط جدید ، فرصتهای جدیدی را در زندگیمان ایجاد میکند. سفر باعث میشود از منی که برای خود ساخته ایم قدری فاصله بگیریم و به مسائل بازتر نگاه کنیم، آدم های جدید را ببینیم و رفتارشان را در زندگی با رفتار خودمان مقایسه کنیم. سفر فرصتیست برای تغییر نگرشها.
تجربههای جدید میتواند تغییرات مثبتی را در مغز ایجاد کند و آنهایی که تجربههایی متفاوت دارند، احساسات مثبت بیشتری را نسبت به بقیه زوجها تجربه میکنند.
سفر به اعتماد به نفس کمک میکند
وقتی سفر میرویم از لایههای فردی خود بیرون میآییم و به صورت یک تیم فکر میکنیم. در سفر ممکن است اتفاقاتی پیش بیاید که درکی از آنها نداریم و برایشان برنامهریزی نکردهایم. بیشتر بچهها در محیط محدود خانه و خانواده رشد میکنند و درکی از دنیای بیرون از خانه ندارند، اما وقتی از این فضا بیرون میروند، تجربههای جدیدی به دست میآورند. بچهها در سفر در موقعیت حل مسائل تازه قرار می گیرند و مجبور میشوند با شرایط جدید به سازگاری برسند، با آدمهای جدید آشنا میشوند و همه اینها به استقلال و اعتماد به نفسشان کمک میکند.
مرور خاطرات سفر میتواند خوشحالمان کند
در سفر خاطرات مشترکی با هم میسازیم که حتی به یادآوردنشان هم میتواند روبراهمان کند و لبخند را به لبمان بیاورد. آلبوم عکسها یا فیلمهایی را که گرفتهایم نگاه میکنیم و یک بار دیگر یاد روزهای خوب را زنده میکنیم. همین یادها و خاطرات خوش میتواند در بزنگاههای سخت که تلخی و بیاعتمادی به روابطمان رخنه کرده، چراغ امید را در دلمان زنده نگه دارد.
زندگی سرشار از احتمالات و اتفاقات غیرمنتظرهای است که گاهی همه ما را غافلگیر میکند. اغلب وقتی در حال مبارزه و تقلا برای به دست آوردن هدفی هستید، مسیر موفقیت برایتان چندان روشن نیست اما در این شرایط بحرانی و سخت باید اجازه بدهید که دیدگاه و جهانبینی خاص خودتان بر شرایط حکمفرما باشد نه اینکه کنترل زندگیتان را به دست اتفاقات و شرایطی بگذارید که در آن احاطه شدهاید.
اعتماد بهنفس، دارویی که باید بنوشید
ناامنی و ضعف شما را از پا در خواهد آورد اما داشتن اعتماد بهنفس شما را به سطح بالایی از زندگی خواهد کشاند. وقتی توانستید جزئیات آنچه که در زندگی دنبالش هستید را فهرستبندی کنید اعتماد بهنفس به خودی خود به دنبال شما خواهد آمد اما اگر اعتماد بهنفس نداشته باشید در هر کاری که دست به انجام آن میزنید راهی برای شکست و عدم موفقیتتان پیدا میشود. هر کاری که شما قادر به انجام آن هستید در واقع از نیروی اعتماد بهنفستان ریشه میگیرد. یادتان باشد هر چقدر هدف بزرگتری انتخاب کنید به همان اندازه خود را با چالش بزرگتری روبرو خواهید کرد. به محض اینکه هدفی را انتخاب کنید موانع آشکار خواهد شد. در واقع موانع برای این هستند که قاطعیت و تصمیم شما را برای انجام هدف بسنجند. موانع میخواهند به شما نشان دهند که با وجود مشکلات تا چه اندازه برای رسیدن به هدفتان مصمم هستید. در این بازی، فردی که اعتماد بهنفس بیشتری دارد برنده است و هرگز تسلیم نخواهد شد.
چگونه ششم شوید؟
وقتی به درستی برای خودتان مشخص کردهاید که دنبال چه هستید و میخواهید به چه کسی تبدیل شوید، حال زمان آن است که دایره روابط خود را با افراد تاثیرگذار و بانفوذ پر کنید. داشتن «الگو» در زندگی یکی از ابزارهای بسیار مهم برای رسیدن به موفقیت دلخواهتان است. داشتن چنین الگویی به شما کمک میکند تا به سطحی که آرزویتان است بهصورت اصولی و درست دست یابید. اگر شما در دایره روابطتان به 5 آدم با اعتماد بهنفس بچسبید، در اثر معاشرت و ارتباط با این 5 نفر بدون تردید نفر ششمی خواهید شد که اعتماد بهنفس خوبی خواهد داشت. اگر به 5 نابغه و باهوش بچسبید شما نفر ششم خواهید بود، اگر به 5 میلیونر بچسبید مطمئنا میلیونر ششم شما خواهید بود، اگر با 5 احمق ارتباط داشته باشید احمق ششم شما خواهید بود و اگر با 5 ورشکسته ارتباطات عمیق دوستی شکل دهید و از آنها الگو بگیرید با یقین میتوان گفت ورشکست ششم کسی نیست جز شخص شما و به همین ترتیب با انتخابهایتان در زندگی است که از خود یک فرد موفق یا یک ورشکسته و احمق میسازید. مراقب دایره روابطتان باشید.
برنامه داشته باشید
شخصی تعریف میکرد که در طول هفته 60 تا 70 ساعت به کار مشغول بود اما پیشرفتی که همیشه انتظارش را داشت به دست نمیآورد. یکی از مشکلات بیشتر افراد نداشتن برنامهریزی و عادتهای درست در زندگی است. این مهم نیست که تا چه اندازه زمان صرف فعالیتهایتان میکنید بلکه مهم کیفیت اعمال شماست.
اولویتهای زندگیتان را مشخص کنید و براساس آن به موقعیتهایی که برایتان به وجود میآید جواب «بله» یا «خیر» دهید. براساس این اولویتها باید بیشتر دنبال جواب «نه» باشید. از اینکه ساعتها با گوشی همراهتان وقت تلف کنید یا پای تلویزیون بنشینید دوری کنید و در عوض به خوبی از زمانی که در طول روز در اختیار دارید استفاده کنید. زندگیتان را براساس اولویتهای زندگی خودتان برنامهریزی و مدیریت کنید و تنها برای رضایت افراد و متقاعد کردن آنها قدم برندارید. ابتدا اولویتها را شناسایی کنید و سپس دنبال خشنود کردن اطرافیانتان باشید چون تا زمانی که به موفقیت و آرامش نرسید، نمیتوانید خیری به دیگران نیز برسانید.
زندگی دلخواهتان را بسازید
برنامه زندگیتان را بدون توجه به اتفاقاتی که در اطرافتان میافتد، مشخص کنید. دست از شکایت و غر زدن بردارید و همه توانتان را برای ساختن یک زندگی دلخواه به کار بگیرید و از موانع موجود نترسید. اگر در میانه راه هستید و مشکلات زیادی شما را درگیر خود کرده است تسلیم نشوید و ادامه دهید. اگر اولویتهای زندگیتان را به درستی مشخص کرده باشید و طبق برنامه دقیقی که طراحی کردهاید، قدم بردارید بهتدریج متوجه خواهید شد که چقدر با دیروز خود تفاوت خواهید داشت. به مسیر ادامه دهید چون تا رسیدن به نفر ششم جدول زندگیتان راهی نمانده است. مهم این است که همین لحظه تصمیم بگیرید و عمل کنید. اینکه در گذشته شما چه اتفاقی افتاده و در حال حاضر چه شرایط سختی دارید به هیچ وجه اهمیت ندارد بلکه همانطور که برایتان توضیح دادهایم این دیدگاه و تفکر شماست که از شما برنده یا بازنده میسازد. نگذارید شرایط شما را مغلوب خود کند.
کشور شما مقصر بدبختیتان نیست
هیچ فردی روی کره زمین وجود ندارد که از شکست و ناکامی نترسد و نسبت به آن علاقه نشان دهد اما این حقیقت را بپذیرید که برای رسیدن به موفقیت باید این مرحله را نیز پشت سر بگذارید چون اتفاقات ناخوشایند بخشی از مسیر موفقیت است بنابراین شرایط سخت را با آغوش باز بپذیرید چون تنها در آن شرایط است که برای زندگیتان قدمهای بهتری برمیدارید. یکی از دلایلی که مانع موفقیت اغلب افراد میشود قبول نکردن مسئولیت است. بیشتر افراد به جای اینکه مسئولیت اشتباهات و رفتارهای خود را در زندگی بپذیرند عادت کردهاند شرایط اطرافشان را متهم کنند. دست از سرزنش کردن و انتقاد بردارید. اینکه شما شرایط سخت و ناخوشایندی دارید تنها به گردن کشور، قدرت اقتصادی پایین، خانواده فقیر یا همسر ناسازگار نیست. یک بار برای همیشه به این فکر کنید که تنها خود شما دلیل شرایط فعلیتان هستید. در زندگی واقعا دنبال چه چیزی هستید؟ آیا تا به حال به وضوح و دقیق برای خودتان مشخص کردهاید که از زندگی چه میخواهید و دوست دارید به چه هدفی برسید؟
دکتر پورفرخ روان شناس گفت: رازداری یکی از ویژگیهای مثبت انسانهاست که نه تنها در زندگی فردی و شخصی میتواند به آنها کمک کند که حتی برای داشتن یک زندگی اجتماعی موفق هم موثر خواهد بود. کسی که میداند و میتواند راز دیگران را پیش خودش نگه دارد و با شخص دیگری در آن باره صحبت نمیکند، مسلما به عنوان فردی قابل اعتماد شناخته میشود و دیگران بیش از پیش به او روی میآورند.
وی ادامه داد: البته باید بدانیم چه حرفی راز به حساب میآید و باید مخفی نگه داشته شود و چه حرفی راز نیست و مخفی نگه داشتنش مهم نیست. همین طور باید بدانیم چه زمانی رازی میتواند فاش شود و چه رازی را تا ابد باید مخفی نگه داریم؟!
خیلی وقتها فکر میکنیم اگر کسی رازی را به ما میگوید، باید آن را تا ابد حفظ کنیم و درباره آن با کسی حرفی نزنیم، ولی گاهی همین رازداریها میتواند مشکلاتی را به وجود آورد که به نفع هیچکس نیست؛ مانند دوستانی که رازدار یکدیگر هستند و هیچوقت حاضر نمیشوند با خانواده دوستشان درباره مشکلاتی که برای فرد پیش آمده، صحبت کنند یا آنهایی که زندگی مخفیانه دوستشان را از خانواده همسرش مخفی نگه میدارند یا خیلیهای دیگر که مخفیکاری و دروغگویی را با رازداری و صداقت اشتباه گرفتهاند.
این روان شناس در ادامه افزود: پس یادمان باشد، رازداری از ویژگیهای مثبت شخصیتی است، ولی باید بموقع و براساس عقل و منطق از آن استفاده شود؛ نه رازداریهایی که بیشتر به معنای پنهانکاری و فریب دیگران است.
چرا بعضی در هیچ شرایطی و به هیچ قیمتی، راز دیگران را فاش نمیکنند؟ چه چیزی باعث میشود حرف دیگران را پیش خودشان نگه دارند و به بقیه مردم چیزی درباره آن نگویند؟ شاید این پرسش برای بسیاری مطرح شود و نتوانند جواب قانع کنندهای برایش پیدا کنند، اما متخصصان دلایل متفاوتی را در این باره بیان میکنند؛ مواردی که افراد را ترغیب میکند، رازدار باشند و راز مردم را افشا نکنند.
وی بیان کرد: یکی از مهمترین دلایل حفظ راز، پایبندی به مسائل و موضوعات اخلاقی است و اینکه آنها افشای راز را کاری خلاف اخلاق میدانند. همچنین بسیاری ممکن است از ترس عواقب افشای راز، آن را فاش نکنند و هیچوقت درباره آنچه شنیدهاند، صحبتی به میان نیاورند.
آنها نگران نظر مردم و همچنین نظر خود فرد گوینده راز، نسبت به خودشان میشوند و دوست ندارند قضاوت نادرستی درباره آنها وجود داشته باشد. به همین دلیل سعی میکنند، راز را پیش خودشان نگه دارند و درباره آن صحبتی نکنند.
از طرفی، رازداری باعث رشد شخصیت و احساس استقلال فرد نیز خواهد شد و به او انگیزه بیشتری برای حفظ رازها میدهد. دیگران هم اعتماد بیشتری نسبت به او خواهند داشت و در نتیجه دوستان بیشتری پیدا خواهد کرد.
بنابراین طبیعی است برای داشتن رضایت و همینطور لذتبردن بیشتر از زندگی و روابط دوستانه، افراد بخواهند رازداری را در وجودشان پرورش دهند و آن را تقویت کنند.
چرا رازها افشا میشود؟
پورفرخ در ادامه گفت: اگر رازداری خوب است، اگر صفتی پسندیده به حساب میآید و اگر همه انسانها دوست دارند با انسانهای رازدار معاشرت کنند، پس چرا خیلیها نمیتوانند راز دیگران را پیش خودشان حفظ کنند و خیلی راحت آن را فاش میکنند؟
بعضی شاید علت این کار را ندانند، ولی خواسته یا ناخواسته، راز افراد را به دیگران میگویند و نمیتوانند در حفظ رازها موفق باشند. برخی هم اینقدر این کار را تکرار کردهاند که دیگر برایشان به یک عادت تبدیل شده و اصلا به فکر برطرف کردنش هم نیستند.
این روان شناس ادامه داد: گاهی افراد اینقدر به یکدیگر اعتماد دارند و به دوستیهایشان مطمئن هستند که فکر میکنند هیچ رازی میان آنها وجود ندارد. برای همین ممکن است راز دیگران را هم خیلی راحت مطرح کنند و درباره آن با یکدیگر حرف بزنند. در صورتی که حتی میان دوستان صمیمی و اعضای خانواده هم باید حریم رازها را مشخص و حفظ کرد.
نکته مهم این است که رازهای مردم به هیچ بهانهای نباید موضوع صحبتهای دستهجمعی دوستان و آشنایان باشد و به همین دلیل، توصیه میشود هر حرفی را قبل از اینکه مطرح کنیم، بسنجیم و دربارهاش بیندیشیم؛ چراکه گفتن همین رازهای به ظاهر ساده، میتواند خانوادهها را از هم بپاشد و مشکلاتی را برای آنها فراهم کند.
او بیش از یک دهه از عمرش را به مطالعه، بررسی و تحلیل داستان های موفقیت افراد مختلف گذرانده است. حاصل فعالیت های گسترده او در هشت کلمه جادویی، سه دقیقه شگفت انگیز و یک کتاب موفق خلاصه می شود.
جرقه این پروژه در هواپیما و بو سوالی که یکی از مسافران درباره دلایل واقعی موفقیت از او پرسید، زده شد و همین پرسش باعث شد ریچارد 10 سال از عمرش را به بررسی فرآیند موفقیت و مصاحبه با بیش از 500 فرد بسیار موفق در حوزه های مختلف اختصاص دهد.
او ابتدا دلایل موفقیت این افراد را از آنها جویا شد و سپس با بررسی و تحلیل پاسخ های دریافتی، داده های به دست آمده را در پایگاه داده های منظم گردآوری کرد و در نهایت توانست هشت ویژگی مشترک افراد موفق را شناسایی کند.
او بر همین اساس کتاب پرفروش و موفق «هشت نکته برای عالی بودن» را منتشر کرد که در واقع این کتاب گنجینه ای ارزشمند از راه های موفقیت افراد بسیار موفق است.
ریچارد با نگارش و انتشار این کتاب، این رازهای طلایی را با خوانندگان به اشتراک می گذارد. این رازها به مخاطبان کمک می کند تا در مسیری که در پیش گرفته اند، موفق شوند و به هدف خود که ممکن است راه اندازی کسب و کار، تغییر جهان، رهایی از فقر، تشکیل خانواده، آموزش فرزندان و ... باشد دست یابند.
این کتاب حس اعتماد به نفس افراد را تقویت کرده و توانمندی های بالقوه و بالفعل آنها را شناسایی می کند. در ادامه، متن سخنرانی شگفت انگیز سه دقیقه ای ریچارد سنت جان را می خوانید.
سخنرانی مختصر سه دقیقه ای امروز نسخه فشرده سخنرانی دو ساعته ای است که برای دانش آموزان دبیرستانی ارائه می دهم. همه چیز از روزی شروع شد که سوار هواپیما شده و در راه آمدن به کنفرانس «تد» بودم. تقریبا هفت سال پیش بود. در صندلی کنار من دختر نوجوانی نشسته بود که به نظر می رسید دبیرستانی باشد.
این دختر خانواده بسیار فقیری داشت و می خواست در زندگی اش موفق شود. او سوال بسیار ساده ای را از من پرسی و گفت: «چه عاملی باعث دستیابی به موفقیت می شود؟»
از اینکه نمی توانستم پاسخ مناسبی به این نوجوان بدهم، احساس بدی داشتم. زمانی که از هواپیما پیاده شدم و به کنفرانس تد آمدم، در همان ابتدای ورود به سالن به طور ناگهانی و گویی که به من الهام شده باشد، به خودم گفتم: «خدایا! من داخل اتاقی هستم که پر از افراد موفق است. بهتر نیست از همین افراد دلایل و عوامل موفقیت شان را جویا شوم و پاسخ هایشان را با کودکان و نوجوانان به اشتراک بگذارم؟»
و امروز هفت سال از آن روز سرنوشت ساز گذشته است و من در این مدت با 500 فرد موفق مصاحبه و گفتگو کرده ام و قصد دارم در این سخنرانی شما را با آنچه که به موفقیت می انجامد، آشنا کنم.
1- اشتیاق؛ انگیزه ما برای طی مسیر
نخستین عامل موفقیت، اشتیاق است. «فریمن توماس»، طراح اتومبیل شرکت دایملر کرایسلر، اشتیاق را عامل انگیزه بخش و هدایتگر خود برای رسیدن به موفقیت می داند؛ پس افراد موفق کاری را انجام می دهند که به آن عشق می ورزند و تنها کسب درآمد به آنها انگیزه بیشتر نمی دهد. نکته جالب اینجاست که اگر کاری را با علاقه انجام دهید، پول و درآمد هم خود به خود به دست می آید.
2- کار برایتان مثل تفریح باشد
دومین عامل، کار و تلاش است. «روپرت مورداک»، مدیرعامل سرشناس چندین شرکت بزرگ و موفق و یکی از غول های رسانه ای جهان، کار و تلاش را عامل ضروری موفقیت می داند. به گفته او، هیچ چیز آسان به دست نمی آید و کار و تلاش هم به نوبه خود مفرح و سرگرم کننده است.
درست شنیدید روپرت مورداک معروف، کار و تلاش را سرگرم کننده می داند؛ پس افراد موفق کار کردن را نوعی تفریح می دانند و سخت برای آن تلاش می کنند. در حقیقت این افراد معتاد کار نیستند و واقعا از کار و تلاش خود لذت می برند.
3- تمرین مداوم و دیگر هیچ
«الکس گاردا»، مدیرعامل یکی از شرکت های موفق تولید کننده بازی های رایانه ای، تمرین و ارتقای مهارت ار راز موفقیت می داند. به نظر او موفق شدن عجیب و وابسته به یک فرمول جادویی نیست و تنها نیازمند تمرین و تمرین و تمرین است.
4- تمرکز بر هدف واحد
عامل بعدی تمرکز است. «نورمن جویسن»، فیلمساز معتقد است برای موفق شدن باید تنها بر روی یک هدف تمرکز کرد.
5- اراده ترغیب کننده
حالا نوبت به اراده می رسد. «دیوید گالو»، دانشمند علوم دریایی، اراده جسمی و روحی را یکی از عوامل مهم موفقیت می داند و بسیار بر توجه به آن تاکید می کند. افراد موفق با اراده قوی خود اعتماد به نفس را در وجودشان به وجود می آورند و خود را از تردید و خجالت رها می کنند.
«گلدی هاون»، بازیگر معروف آمریکایی، اعتراف می کند که در ابتدا نسبت به خود و توانایی هایش دچار شک و تردید بود و خود را به اندازه کافی باهوش و خوب تصور نمی کرد. او فکر می کرد که هرگز موفق نخواهد شد؛ البته ترغیب خود و ایجاد اراده همیشه چندان هم آسان نیست.
مادرها همیشه منبع خوبی برای ایجاد انگیزه، اراده و پشتکار هستند. «فرانک گری» که معماری موفق و شناخته شده است، مادرش را عامل ایجاد انگیزه و اراده در خود می داند.
6- ارائه خدمات ارزشمند
خدمت کردن به دیگران عامل هفتم موفقیت است. «شروین نولاند»، استاد جراحی دانشگاه یِیل آمریکا، خدمت در کِسوت یک پزشک را نوعی امتیاز ویژه می داند. بسیاری از کودکان و نوجوانان آرزو دارند روزی میلیونر شوند؛ پس باید به این بچه ها یاد داد که با ارائه خدمات ارزشمند به دیگران می توان به این آرزو رسید و ثروتمند شد.
انتقام سرد
این جمله تالی رند، دیپلمات فرانسوی اواخر قرن هجدهم، بعدها به ضرب المثل مهمی در ادبیات انتقام تبدیل شد: «انتقام غذایی است که باید سرد میل شود.» کاترین نویل، که آثارش را با امبرتو اکو مقایسه می کنند، در کتابش، «هشت»، شخصیت تالی رند را به خوبی به تصویر می کشد. تالی رند در زندگی واقعی اش نشان دادچطور می توان از ناپلئون انتقامی شیرین و سرد گرفت که در قبرش هم نفهمد چه اتفاقی افتاده.
حتما صحنه موردنظر را دیده اید، آن جا که قهرمان داستان در آخر، همان لحظه گرفتن انتقامی که مدت ها برایش برنامه چیده و صبر کرده، با صورتی مواجه می شود که شوکه شده و به زحمت به یاد می آورد که برای چه دارد کشته می شود؛ انتقام با خون سردی تمام! در همان حالت بهت زدگی، خونش ریخته می شود و قهرمان داستان به راحتی و آرامش در افق گم می شود. اگر الکساندر دوماباز باشید، احتمالا ادموند در «کنت دو مونت کریستو» الان آمده دقیقا جلوی چشمانتان!
انتقام خونین
ژاپنی ها ید طولایی در انتقام دارند. توهین به خانواده، شأن و منزلت، اعتقادات سیاسی و هرگونه ابروانداختن بالای دوست یا دشمن، خون و خون ریزی به راه امی اندازد. جوشینگورا از نمایشنامه های کلاسیک ژاپنی داستان 47 رونین (سامورایی های بدون رهبر) را نقل می کند که به خون خواهی رهبرشان و برای حفظ آبرو و شرف سامورایی دست به کشتن می زنند و در آخر به خاطر گناه قتل، با اجرا سپوکو (خودکشی سامورایی) برای سال های طولانی به نماد شرافت و انتقام جویی بدل می شوند. حالا این که 46 نفر آدم بعد از یک سال نقشه کشیدن، به خاطر کشتن یک نفر بمیرند، دیگر به منطق و استدلال خواننده و تمام ستایش گران این نمایشنامه قدیمی بر می گردد.
انتقام جویی بدون خون ریزی
انتقام جویی در آسیا وابسته به فرهنگ آن کشور فرق می کند. هندی ها از آن جایی که همیشه مردمانی آرام و صبور هستند، حتی در ادبیات هم شخصیت های انتقام جوی پررنگی نداشته اند. اما تاریخ هند در واقعیت پر است از انتقام های جالب و کوچک که با تحقیر همراه بوده. شاه جای سینگ در اواخر قرن نوزدهم سفری به لندن می کند و در حالی که مجذوب رولز رویس های پشت ویترین می شود، از فروشنده قیمت را می پرسد. از آن جایی که سر و وضع جناب شاه عادی و با لباس هندی بوده، فروشنده از خجالت ایشان به تمام و کمال در می آید.
شاه هم که به غرورش برخورده به هندوستان بر می گردد و دستور می دهد هر شش ماشین موجود در آن نمایشگاه خریداری شوند. در فاصله کوتاهی همه دنیا از وجود این شش ماشین در خیابان های هند آگاه می شوند، در حالی که جارو به آن ها متصل است و برای شست و شوی معابر هند از آن ها استفاده می شود!
انتقام دلیل می خواهد؟!
یک پای قطع شده می تواند بهانه خوبی باشد، اما نه منطقی. «موبی دیک»، شاهکاری تکرار نشدنی همراه با توصیفات، صحنه سازی ها و فضاسازی های عالی نمونه یک تنفر و انتقامی نفس گیر است. هرمان ملویل، خواننده را همانند کاپیتان به جنون دچار می کند؛ انتقام از نهنگی سفید در دریای بیکران، انتقام از یک حیوان خیلی عجیب است و عجیب تر آن که هرمان ملویل، این جنون را به خواننده هم انتقال می دهد؛ توصیفات به گونه ای قوی است که یادمان می رود طرف مقابل یک نهنگ است! در آخر هم مرگی حماسی و بزرگ، پایان انتقامی سنگین می شود.
از ادبیات رمانتیک که به سمت گوتیک می رویم، دیگر نویسنده به خودش زحمت تشریح دلیل را هم نمی دهد. انتقام، این حس قوی تنفر و لذت توأمان، برای یک اثر ادبی بزرگ کافی است. ادگار آلن پئ در «بشکه آمونتیلادو» مونترسر را به جان دوستش فورچوناتو می اندازد. نه حرفی از دلیل این کار زده می شود و نه مشخص می شود که مونترسر بیماری روانی است یا خیر؛ فقط می دانیم به او توهین شده. خواننده آن قدر در لذت توصیفات انتقام غرق می شود که یادش می رود جویای دلیلش باشد.
انتقام یا بخشش؟!
همیشه به انتقام دو جور نگاه می کنیم، فرقی هم نمی کند که از فرهنگ چه کشوری صحبت می کنیم. انتقامی که قهرمانان داستان هایمان می گیرند و دلمان خنک می شود و انتقامی که بخشش را در مقابلش قرار می دهیم. در یک طرف هملت را داریم و در طرف دیگر مونترسر. در جلوی جشمانمان هوگو ویوینگ آزادی خواه می آید و از طرفی دیگر خون ریزی های بدون ترحم ادموند دانتس.
یادمان می رود این شعار تکراری انتقام مثل شمشیر دولبه است؛ حتی اگر قهرمانمان بمیرد، بلند می شویم و با تمام وجود برایش دست می زنیم. حالا وقتی زندگی واقعی شروع می شود، انتقام می شود چرخه تکراری و هزارتویی که بعد از گذشت سال ها حتی ملت ها یادشان می رود چگونه شروع شده؛ این کلاف را بگیرید و ادامه دهید، می رسید به جنگ های خونین تاریخ (مثل انتقام جویی صربستان و لهستان در جنگ های جهانی). انگار این بار قصر فانتزی انتقام در سرزمین ادبیات، زمین تا آسمان با واقعیت ما فرق دارد.
اما چیزی که قطعا در آن شک نداریم، این است که حداقل انتقام در سرزمین ادبیات پایانی دل خوش کنک دارد! حالا چرا معادلات در دنیای واقعی به هم می خورد؟ چون بخشش، ریسک کمتری دارد؛ تازه شما به آدمی با قلبی بزرگ لقب داده می شوید. احتمال این که بعدها فرزندان شما با این هیاهوی دنیای مدرن بیایند و انتقام هم بگیرند، تقریبا صفر است. پس قبل از جوگیری مشابه الکترا یا مدآ، ابتدا احتمالات را روی کاغذ بررسی کنید و در صورت بالابودن احتمال شکست، گزینه های بخشش را روی میز بگذارید؛ به همین سادگی!
طی تحقیقات و نظر خواهی همگانی از افراد در محیط های کاری متفاوت ، آمار نشان دادن است که بیشتر آنها خواهان بر خوردی مودبانه ، محترمانه ومتقابل هستند. مسلما هر کسی احترام را دوست دارد، تنها شاید درجه ی آن متفاوت باشد، اما مطمئنا هیچ کس نمی تواند منکر این نیاز حتی در حد کم باشد. تنها خود شما مسبب چگونگی بر خورد دیگران هستید، در واقع می دانید کجا ؟ چه وقت ؟ چه میزان ، می توانید در درجه ی بالایی قرار گیرید. اما این احترام متقابل و تعریف آن ؟ در محیط کاری متفاوت است.
در اینجا به راهکارهایی ساده ولی موثر اشاره شده است که با رعایت آنها می توانید به این هدف برسید
1. با دیگران مهربان ، صمیمی و مودبانه برخورد کنید.
2. از همکاران خود نظر خواهی کنید.
3. قبل از بیان هر کلامی، ابتدا به نظرات آنها کاملا گوش دهید و هرگز کلام آنها را قطع نکنید و بر قبول عقیده خود پا فشاری نکنید.
4. برای ثبات یا پیشرفت کار خود، از نظرات و راه حل های دیگران استفاده کنید و بگذارید آنها بفهمند که شما این عقاید را اجرا کردید تا انگیزه ای شود که درآینده نیز با شما همکاری کنند.
5. از هرگونه توهین، اسم های مستعار، تحقیر همکاران یا عقاید آنها خودداری کنید.
6. همه ی افراد انتقاد پذیر نیستند، بنابراین هیچ گاه در مورد دیگران، قضاوت، انتقاد تند و سرزنش نکنید. از فخر فروشی و کوچک شمردن همکاران خود پرهیز کنید. حتی کمترین تحقیر و رفتار ناشایست ، تبدیل به کینه هایی عمیق دردل افراد می شود که شاید هیچ وقت بر طرف نشود.
7. در بر خورد با آنها، از هر گونه تبعیض نژادی، چهره، سن ، اصلیت و... خودداری کنید .چرا که باعث ایجاد دلخوری و عدم تحمل محیط کاری برای بعضی از آنها می شود، با اعمال سیاست و رفتاری یکسان با همه ی کارمندان، صلح و صمیمیت را بر قرارخواهید کرد.
8. سعی کنید حتی المقدور، بیشتر نیروها را در جلسات اعم از آموزشی،...شرکت دهید، در همان جلسات از بیرون کردن کسی از جلسات به صرف اینکه بحث مربوط به وی نمی شود خودداری کنید. اگر مجبور به این کار شدید بدون حذف وی، در حاشیه صحبت کنید وبعد هاطی یک جلسه اختصاصی مسئله را تنها برای افراد مربوط به آن زمینه بیان کنید. به آنها فرصت دهید تا تعهدات ، وظایف و توانایی های خود را ثابت کنند.برای تقویت کارهای گروهی، اقدام به اخذ داوطلب از بین همکاران کنید تا انگیزه ی آنها بیشتر شود
9. تمجید و تحسین را فراموش نکنید ، در این راه تفاوت قائل نشوید ، از پایین ترین درجه تا بالا ترین مقام به نسبت فعالیت های شان ، پاداش دهید.
10. همواره در محیط کاری این قانون طلائی را رعایت کنید :" با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود " با رعایت نکات فوق ، می توانید در محیطی سالم ، آرام وزیر سایه ی احترام ، کار کنید و باز دهی بیشتری داشته باشید.
این پسر با پیراهن جلو دکمهدار رنگی که تن کرده بود و کلاه خندهداری هم که روی سرش گذاشته بود، روز فوقالعادهای برای من ساخت. او در کافهای کار میکرد که من قهوهام را از آنجا میگیرم. او همیشه به نظر شاد میرسد.
اوایل فکر میکردم که یک لبخند نمایشی روی صورتش است و سعی میکند از شرایط سختش بهترین را بسازد. مطمئناً نمیتوانست «واقعاً» از کار کردن در چنین جایی اینقدر لذت ببرد.
بعد فهمیدم که مهمترین چیز را درمورد او نفهمیده بودم: او «واقعاً» از کارش لذت میبرد، به همین خاطر شاد به نظر میرسید.
شاید هر کسی دوست داشته باشد که مثل او باشد.
زندگی من همیشه آنطور که دوست دارم پیش نمیرود. خیلی روزها را به تنهایی در اتاق نشیمنم به نوشتن میگذرانم درحالیکه میتوانستم در یک دفترکار ساحلی کنار دوستانم کار کنم. ماشینم یک تویوتا قدیمی است و واقعاً ترجیح میدهم ماشینی داشته باشم که حداقل شیشههایش دستی بالا و پایین نشود و ضبطش به جای نوار کاست، CD پخش کند.
اما اگر پول بیشتری داشتم، محلکارم جای دیگری بود یا ماشینی با مدل بالاتر سوار میشدم، زندگیام آنقدرها فرق نمیکرد. فقط بستهبندی آنهاست که فرق میکند، هدیه داخلش یکی است.
احساسی که نسبت به خودم دارم، اینکه چقدر علاقهمند به آشنایی با آدمها و تجربیات جدید هستم، چند وقت یکبار پیش میآید که بیدلیل لبخند بزنم، هیچکدام به موقعیت زندگیام بستگی ندارند. آن پسر پیراهنرنگی این را خیلی خوب میداند. حدسم این است که این ۷ دلیل که برایتان مینویسم را هم خیلی خوب میداند:
۱. لذت بردن از زمان حال عادتی است که نیاز به تمرین دارد.
اگر برای شاد بودن همیشه نگاهتان به سمت فردا باشد، این احتمال وجود دارد که وقتی به چیزی که میخواستید رسیدید، باز همین دیدگاه را داشته باشید. همانطور که عجیب به نظر میرسد، توانایی تشخیص و قدردانی از چیزی که جلو رویتان است هیچ ارتباطی با چیزهایی که اکنون صاحب آنها هستید، ندارد. بیشتر به ارزیابی شما از چیزهای خوبی که در هر لحظه در زندگیتان است بستگی دارد.
خواستن چیزهایی که دارید را تمرین کنید و وقتی چیزی که میخواهید را به دست آورید، شیرینی بیشتری احساس خواهید کرد. به اطرافتان نگاه کنید - چه چیزهایی میبینید که میتوانید از آنها لذت ببرید؟